من متنفر بودن بلد نبودم و دلم اندازهی کوچیکترین چیزی که هست تنگ شده بود.
من قطرهقطره اشک ریخته بودم و فکر کرده بودم که از کجایی، کاشفته مینمایی
من فکر کرده بودم دنیا خیلی مسخرهست
اگه نباشی
من متنفر بودن بلد نبودم ولی چیزی در من میخواست خرخرهتو بجوه اگه کسی رو بیشتر دوست داشته باشی
من متنفر بودن بلد نبودم و تو نمیدونی این چندهزارمین شبِ بیخوابیست
تو دوری
و من فکر میکنم کیستی که من اینگونه
و بنویس :) به خاطر همهی وقتایی که نبودی ح
خسته و متنفر بودن از چیزی یا فردی در انگلیسی
sick (and tired) of someone or something.مثالز:I am sick of it.حالم ازش به هم میخوره/ ازش متنفرم.I'm sick of my life.از زندگی ام حالم به هم میخوره/ متنفرم.They are trying to wash your brain, I am sick of them.اونها دارند سعی میکنند که مغز ات رو شستشو بدهند، ازشون حالم به هم میخوره.Same old lies, same old bullshits, I am sick of watching TV.همون دروغهای همیشگی، همون مزخرفات همیشگی، حالم ازتماشای تلویزیون به هم میخوره.I am sick and tired of cleaning up after you.من از تمیز کردن پشت سر تو(اینکه تو کثیف
حال و روز خوبی نداشتم کسی دورم نبود همه افراد زندگیم شبیه سایه از کنارم رد می شدن نه دنیا نه ادماش وجود خارجی داشتن توی دنیایه دیگه که خیالم بود حداقل ادماش واقعی بودن دلم واسه دیدن زندگی لک زده بود اما کسی نبود زندگی نبود داشتم داغون تر می شدم خیال زندگی کردن نداشتم اما ناگهان دو نفر وارد زندگیم شدن زندگی روی خوشش رو بهم نشون داد رویی که من رو از گِل در اورد اون دوتا شدن نجات من امید دو باره زندگی کردنم همه چیه من زندگیم دوستام ادمای د
یادمه از بچگی از اسمم خیلی خوشم نمیومد. نمیدونم چرا ولی به نظرم اسم «امیر» نسبت به اسم فعلی که دارم جذاب تر بود تو اون زمان. میدونی شاید جالب باشه ولی هر کسی که اسمش امیر بود و من میشناختمش، آدم به اصطلاح شاخی برای من تداعی شده بود!بزرگتر شدم و تا به این دو سال اخیر از عمرم تا حالا خیلی کسی من رو به اسم صدا نکرده بود! شاید چون خیلی آدم اجتماعی نیستم و با هیچکسی چه تو دنیای مجازی یا چه تو دنیای حقیقی معاشرت نداشتم.اما
ادامه مطلب
تیتی عزیزم!آدمها یک «بود» دارند و یک «نمود». ما اکثر اوقات شیفته یا حتی متنفر از «نمود» آدمها میشویم بدون اینکه به«بودشان» اجازه رونمایی بدهیم. «بود» همیشگیست، اما «نمود» یکی در میان است. بودنها را ببین و چندان درگیر نمودها نشو.
در حقیقت ما از خود آدمها متنفر میشیم یا از ویژگیهای نفرتانگیزشون؟
چرا از بعضی آدمها متنفر میشیم؟
چون فقط دارای یه سری ویژگیهای نفرتانگیز و آزاردهنده هستند؟ یا گاهی متنفر میشیم چون وجود اون ویژگیهای نفرتانگیز رو کم و بیش در خودمون هم میبینیم؟ با تنفرمون هم در برابر اون شخص و هم در برابر خودمون طغیان میکنیم. طغیان در برابر خود. از خودمون میترسیم، از این که ما هم اون ویژگیهای آزاردهنده رو داریم که گاهی ممکنه در رفتار و
امروز تنها بودم.هیچ اسنرسی نداشتم.
گفتم خوبه بشینم چیزهایی را از آنها لذت می برم،بنویسم.
نشستم فکر کردم و فکر کردم.....
۱- از با دوستانم بودن لذت می برم....
۲-از با فرزندانم بودن لذت می برم.....
۳-از با همسرم بودن لذت می برم.....
۴_از با پدر و مادرم بودن لذت می برم....
۵- از با خواهرم بودن....
۶-با برادرم بودن....
۷-با خواهرزاده هام بودن....
۸-با پدر و مادر شوهرم بودن....
۹-با خواهرشوهرهایم بودن....
۱۰-با بچه های خواهرشوهر ها بودن....
۱۱-با برادرشور و جاری بودن....
۱۲-در
یاعلی سرفصل خوب درعبادت بودن است/عشق حیدرمعنی آن باولایت بودن است/گشته آغاز پرستش باعلی و مصطفی/شیعه راگویم که بااو درسعادت بودن است/کیست مانندولایت ریشه دین مبین/سروقامت مثل حیدردرشجاعت بودن است/یاوران حضرت او قله های افتخار/رمزاسلام محمدبا بصیرت بودن است/حامی خوب علی شدمثل زهراو حسین/کربلاقاموس دینی درصلابت بودن است/رهبرم سیدعلی راهست تیغ ذوالفقار/چون سلیمانی برایش درارادت بودن است/میرسدکم کم ظهور مهدی صاحب زمان/مسلمین آنجا زمان باش
گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد. اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم". بودن" وقتی میسّر است که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد. در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.
اگر "بودن " منوط به "نبودن " است. هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است. اگر" بودن " منوط به " بودن " است. حافظ می
زن بودن در جهان مردسالار کار دشواری است ولی زن بودن در جامعه ی ایرانی به نظر دشوار تر می آید. جامعه ای که پُر است از ما مردان بلاتکلیف...زندگی در کنار ما مردانی که همه چیز را با هم میخواهیم خود نوعی خشونت است.پدران ما از مادرانمان تنها خانم خانه بودن را می خواستند. آنها
ادامه مطلب
ما میخوایم ازاد باشیم
ولی خب ازاد بودن یعنی چی
هیچوقت نمیشینیم معنیش کنیم یعنی چی
وقتی بتونیم داد بزنیم یعنی ازادیم
وقتی بتونیم لخت بریم یعنی ازادیم
وقتی بتونیم
ما روش هایی که انتخاب میکنیم درسته
اما در عمل کارهای اشتباهی میکنیم
در واقع همه کارهایی که تو رو به سمت خودت بودن میبره یعنی ازاد بودن
اما چی؟
لخت بودن؟
لخت بودن انتخاب خودته یا بقیه انقدر تبلیغ کردن فکر میکنی لخت بودن انتخاب خودته؟
ازادی یعنی خودت بودن
منتهی چند نفر از اونایی که
زن بودن در جهان مردسالار کار دشواری است ولی زن بودن در جامعه ی ایرانی به نظر دشوار تر می آید. جامعه ای که پُر است از ما مردان بلاتکلیف...زندگی در کنار ما مردانی که همه چیز را با هم میخواهیم خود نوعی خشونت است.پدران ما از مادرانمان تنها خانم خانه بودن را می خواستند. آنها دوست داشتند
ادامه مطلب
مرا تهدید نمودند به جرم زن بودن که ناتوان و ضعیف و کم طاقت بودن
مرا به طبخ در آشپزخانه به جارو شستن کهنه کودک تمجید نمودن
که تو زن هستی و همچون ریگی کوچک درون رود می چرخی بی هویت بودن
که زن را ناتوان است در امر مدیری که ریگ را در رودخانه سرگردان بودن
که دنیا بهر زن چشم طمع داشت به سرکوب کردن زن در خانه نمودن
خی
سلام
الان که دارم این رو مینویسم چشم هام پر از اشکِ و روحم خسته ست، من یه دختر 22 ساله ام، دانشجوی ترم 6 یه رشته معتبر.
از بچگی تو خانواده ای حساس بزرگ شدم که هم اجبار به عقاید مذهبی درون شون موج میزد، هم اجبار درسی. چون برادر و خواهر بزرگترم هر دو تحصیلات عالیه دارند و پدر مادرم هم همین طور، و رو درس من خیلی حساس بودند و سختگیری داشتند، اضطراب هایی که از اوایل تحصیل بهم وارد شده بود من رو داغون کرده بود.
من بچگیم رو یادمه خیلی آروم و مهربون و حرف گ
من از قوی بودن میترسم!از آن جنس قوی بودن ها که در ذهن اتفاق نمی افتد… که فقط تظاهر است، نمایش قدرت است…از آن ها که وقتی کسی غمی دارد، سکوت می کند، معمولی رفتار می کند، لبخند می زند تا به همه نشان دهد که محکم است اما در حقیقت آنقدر به گذشته فکر می کند که امیدهایش زیر خروارها حسرت دفن می شوند، و احساس زنده بودن را از خودش می گیرد …قوی بودن، خودسانسوری نیست سکوت نیست…گریه کن !فریاد بزن به در و دیوار مشت بکوب دلت را خالی کناما بعدش روی پاهایت
دچار خودسانسوری شدم.
هر متنی که منتشر میکنم، بعد یکی دو روز، پیش نویسش میکنم.
تقریبا از هر چیزی که مینویسم متنفر میشم.
از جملات کتابی حالم بهم میخوره و نمیدونم چرا انقدر خودمو مقید کردم به کتابی نوشتن.
از نوشتن و گفتن هر چیزی پشیمونم.
حتی از حرف زدن با آدمها هم متنفرم.
من یک تماما برونگرا بودم که برونریزی اصلیترین راه و کارآمدترین راه برای رسیدن به آرامش بود برام.
اما حالا از حرفی که به کسی میزنم پشیمونم.
نمیخوام با آدما ارتباط
بعد از چند ماه، بالاخره اومدم و یه چرخی توی وبلاگا زدمخیلیا رفته بودن خیلیا بودن خیلیا هم در حال تصمیم گیری برای رفتن بودنخیلیا هم زیر اب بودن و به ظاهر خبری ازشون نبود دوست داشتم یه پست بنویسم و منتشر کنم، رفتم دیدم یه پست نیمه تموم توی پیش نویسام دارم اومدم کاملش کنم که دیدیم حالشو ندارم احتماا فردا منتشرش کنم تاریخ نوشتنش 27 فروردینه :|
کانال ما در سروش #مثبت_دیدن ➕ ツ یاد بگیرید محکم بودن را،قوی بودن را،کوه و سنگ بودن را،لازمتان میشود برای وقتهایی که آدمهای زندگیتان دستشان میرود روی نقطه ضعفتان و دلتان را بند میکنند به نبودنشان...یاد بگیرید که هیچ جای زندگی جواب محبتهایتان چیزی نمیشود که شما میخواهید...از من به شما نصیحت! قوی بودن را یاد بگیرید برای تمام روزهایی که قرار است تنتان بلرزد از آدمهایی که قلبتان میلرزانند..
از هیچکس و هیچچیز متنفر نباش، چون دست روزگار آن آدم را صاااف میآورد و میگذارد وسط زندگیت، یا یکهو خودت را میبینی که مسیر هر روزت شده خط زرد مترو، که از همان اوایل دانشجویی که مجبور بودی برای خرید وسایل طراحی از میدان انقلاب از آن استفاده کنی، حس انزجاری نسبت به ایستگاه دروازه دولت و آن خط داشتی.
بدتر از آن وقتی است که نیمی از زندگیات از کسی متنفر بودی و یک آن به خودت میآیی و میبینی داری شبیهش میشوی...
#نه_به_تنفر
مرز بین یه سری چیزا خیلی باریک هست.
یه سری چیزها رو با دقت زیاد میشه از یه سری چیزا تمییز داد و ولاغیر. شاید هم کلا جواب قطعی ندارن این چیزا.
مرز بین با سیاست بودن٬ رند بودن٬ محاسبه گر بودن در عین حال معصوم بودن و تو دنیای سیاهِ خاله زنک ها وارد نشدن...
ادامه مطلب
پاره شدن تسمه پروانه یا شل بودن آن.
کمی آب رادیاتور.
کثیف بودن رادیاتور و گرفتگی شیارهای آن.
کار نکردن واتر پمپ (پمپ آب)
خراب بودن ترموستات.
نامیزانی دلکو.
نامیزانی باد لاستیک.
تازه تعمیر بودن موتور یا نو بودن موتور.
بار زیاد.
استفاده زیاد از دنده های سنگین.
سربالائی زیاد.
نامیزانی سوپاپها.
عدم تنظیم فاصله پلاتین.
شکستن پره های پروانه.
کثیف بودن فیلتر هواکش کاربراتور
خرابی درب رادیاتور
سوراخ بودن رادیاتور
سفت بودن یا کار
این روزها از اینکه از آدمها دورتر هستم آرامش بیشتری دارم
تجربه حرف ها و رفتارهایی که دلیلی برایشان پیدا نمیکنم باعث میشود فاصله بیشتری بگیرم
اینکه از شنیدن ادعای انسانیت و خوب بودن و با مرام بودن فاصله بگیرم تصمیم درستی بنظر میرسد
من هیچوقت آنقدرها هم نمیتوانستم به آدمها نزدیک بشوم
انگار که یک حباب بزرگ نامرئی دورم درست کرده باشم و اندازه اش برای کوچک تر شدن و در نتیجه نزدیک تر شدن به من بسته به رفتار و لحن بیان و مهر طرف مقابلم باشد
ق
از این که آدمها گمان کنند من موجود بی نظیری هستم، من موجود کاملی هستم، من موجود شگفت انگیز و بی نهایت مهربانی هستم متنفرم، این باعث میشود بدی های، بدی های معمولی من نابخشودنی شود، دوستی داشتم که زمانی به من میگفت تو شبیه نماد فلسطین هستی، شبیه زیتون، شبیه صلح و دوست داشتن حالا همان آدم از من بیزار است متنفر است و میدانم هربار از من بد میگوید هربار از من متنفر است، هربار میان اطرافیان ش وقتی صحبت من بشود چاهارتا دری وری نثار من میکند به
1- جاذبه های بی نظیر امام راحل:
✅ ناکامی دشمنان در کم رنگ کردن یاد و نام امام در طول سالها✅ ماندگاری روز قدس بعد از چهل سال آن هم به وسیله توده های مردم✅ حضور اجتماعات عظیم مردمی در مراسم ارتحال بعد از ۳۰ سال
2- سرّ جاذبه امام راحل:
✅ حکیم و باتدبیر بودن امام✅ شجاع و مجاهد بودن امام ✅ پارسا و پرهیزکار بودن امام✅ ظلم ستیز و حامی مظلومان بودن ✅ عدالتخواهی و صادق بودن
هر کس با این خصوصیات باشد دلها به اوجذب میشود این وعده خداست
ادامه مطلب
زن بودن شگفت انگیزترین وجه بودن است،خوب که نگاه مى کنم مى بینمخنده یعنى زن، گریه یعنى زن،خیال یعنى زن، خط و خال یعنى زن،پرنده یعنى زن، قمار یعنى زن،برنده یعنى زن، بهار یعنى زن،شروع یعنى زن، تبار یعنى زن،نگار یعنى زن، شکار یعنى زن،ستاره یعنى زن، سه تار یعنى زن،پنجره یعنى زن، غبار یعنى زن ومرد یعنى زن...همین که عطر خوش زن از مشام شعر رد مى شودتمام هستى شعر مى شود زن، مى شود من.در جهانى که بر مبناى زن بودن شکل گرفتههر روز، روز زن است.روزتان مبارک
انگار دارم عادت میکنم به شنیدن توهین و تحقیر شدن از طرف مدیر گروه. حالا دیگه وقتی تو حرفاش بهم توهین میکنه بغض نمیکنم و بعدش گریه م نمیگیره. تا قبل از امروز ازش متنفر بودم اما از الان به بعد دیگه ازش متنفر نیستم. فقط دلم براش میسوزه که انقدر کوچیک و حقیره. حتی با وجود محیط خوب و پرورش دهنده ای که اطرافش داره باز هم در مرداب حقارت خودش دست و پا میزنه.
دکتر طاهره اسماعیل پور، دنیای تو انقدر کوچیکه که باعث شده خودت رو خیلی بزرگ ببینی. به امید روزی
داشتم برای آجان تلگرام نصب میکردم. آجان تلفظ ترکیِ آقاجان یا همون آقاجونه. من و مهدی و کیمیا بهش میگیم آجان اما نسل جدید بهش میگن دَدی. رسیدم به اون قسمتی که باید فرست نیم و لست نیم انتخاب میکردم. یه لحظه شک کردم. گفتم چی بذارم. رفتم دیدم دایی ایمیلشو با اسم کوچیکش درست کرده. منم همونو نوشتم. مامان گفت یه حاجی اولش میذاشتی. بهنظرم یکم عجیب میشد اگه اسم تلگرام یکی حاج حسین باشه. بعد به این فکر کردم آخرین باری که یکی آجانو فقط با اسم کو
5 صبح که بیدار شدم بعدش آماده شدم و میرفتم به سمت بیمارستان میلاد به این فکر میکردم که این چند روز که صبح زود تو تاریکی زدم بیرون به مقصد تهران دیگه مثل قبل ها ناراحت و دپ نیستم از این وقت روز!
من دوران دانشگاه هرروز این ساعت باید بیدار میشدم و میرفتم به سمت مترو انگار داشتن منو شکنجه میدادن برای همین یه مدت از این ساعت روز متنفر بودم و مضطرب میشدم و فقط میخواستم خونه باشم و زیر پتوم و این ساعت از روز رو نبینم!
البته ممکنه دلیلش این باشه که من
5 صبح که بیدار شدم بعدش آماده شدم و میرفتم به سمت بیمارستان میلاد به این فکر میکردم که این چند روز که صبح زود تو تاریکی زدم بیرون به مقصد تهران دیگه مثل قبل ها ناراحت و دپ نیستم از این وقت روز!
من دوران دانشگاه هرروز این ساعت باید بیدار میشدم و میرفتم به سمت مترو انگار داشتن منو شکنجه میدادن برای همین یه مدت از این ساعت روز متنفر بودم و مضطرب میشدم و فقط میخواستم خونه باشم و زیر پتوم و این ساعت از روز رو نبینم!
البته ممکنه دلیلش این باشه که من
یکی بود یکی نبود
و شروع مشکلات از همان بودن بود
بودن یا نبودن مسأله ای نیست
مسأله در بودن است
وقتی بود بودی
مسأله ات چرا بودن است
چگونه بودن
و مشکلات ات شروع میشود با دیگر بود ها
نگران بی انصافی میشوی
نگران مظلوم واقع شدن
نگران دیده نشدن
نگران ندانستن
نگران نادان خوانده شدن
و اگر بودی مسلماً آزاد نخواهی بود
اگر بودی به ناچار باید حرکت کنی
و باید بسازی
و ساختن و ایجاد کردن بدون ساخته شدن و ایجاد شدن معنی ندارد
ذات نایافته از هستی بخش که تواند
دیروز غروب پارک بودم. دو تا گربه مقابل هم ایستاده بودن و برای هم غر غر می کردن. بعد کم کم حالت درگیری شد. پیشونی هاشون رو چسبونده بودن به هم و حالت دعوا گرفته بودن . چند دقیقه همین مدلی بودن و هی غرش ریز می رفتن. بعد یکیشون نشست. اون یکی هم نشست کنارش. یکیشون روبرو رو نگاه می کرد و اون یکی یه سمت دیگه رو. انگاری قهر بودن.
خیلی ناز و دوست داشتنی هستن گربه ها.
داشتم به همراهم می گفتم من گربه خیلی دوس دارم و از این حرفا و کلی برای همین اتفاق ساده ای که اف
من از نوشتن اسم واقعی ادمها اینجا هیچ ابایی ندارم.
ولی فکر میکنم اوج بی شخصیتی، عجول بودن در حین تصمیم گیری، چیپ بودن، بی عقل بودن، و لاشی بودن من و مشابهات من هست،
که بخوایم برای بالا بردن خودمون، از اسم بقیه استفاده کنیم.
برای اینکه خودت رو بکشی بالا یا نشون بدی که با ادم حسابیا سر و کار داشتی یا با ادمای دروغگو و بدقول و ناحسابی تعامل داشتی، نیازی نیست اونها رو معرفی کنی. همین که خود اون ادمها بخونن و بفهمن کارشون زشت بوده کافیه.
نقد تلخی را نویسنده شوخ و شیخ درباره «ظاهرپرست» بودن تحصیل کردههای خارج مطرح میکند که فقط طوطی وار درس خواندهاند و فقط به فکر به دست آوردن مقام و منصباند. آنها خادم فرنگیها شدهاند، فرهنگ و دو آداب بومی خود را «حتی قبل از رسیدن به اروپا» فراموش کردهاند، در حالی که هیچ چیز جز درکی «سطحی» از غرب به دست نیاوردهاند. برخی تا آنجا پیش رفتند که از «بیگانگی (الیناسیون)» خارج درس خواندهها سخن گفتند. مجدالملک آنان را «آفتابپرست» می
یکی از عوامل یا بهانههای بیحجابی بانوان علاقه آنها به شیک بودن است؛ و به این بهانه آرایشهای زننده و محرک میکنند و هرگونه لباس نامناسبی را بر تن مینمایند درحالیکه شیکپوشی باید در چارچوب قوانین و ضوابط شرع و عقل باشد چون بسیاری از بهاصطلاح شیک بودنها بسترساز ارتکاب گناه از جانب دیگران است […]
نوشته رابطه تمایل به شیک بودن و بیحجابی اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
یادم باشه خیلی از کسایی که در برابرشون حس مدیون بودن و کم بودن داشتم و فک میکردم بهم دارن لطف میکنن اشتباه میکردم...
جز در موارد معدود در دنیا... در باقی موارد و روابط هیییچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیره...
به عبارت بهتر هیچ کس بدون نظر گرفتن منافع خودش کاری نمیکنه و خودش رو قربانی نمیکنه...
دیگه هیچ وقت عذاب نمی کشم از حس کم بودن و مورد عنایت بودن از استاد و دوست و بقیه....
جای دولا راست شدن و تشکر کردن باید حقمو بگیرم با خجالتی نبودن و شل و ول ن
بسم الله الرحمن الرحیم
عرضم به حضور انورتون که من دوران دبستان و قسمتی از راهنمایی یک آدم قرتی بودم به لحاظ رقاص بودن
یعنی کسی نمیتونست منو جمع کنه...
دوم سوم راهنمایی حرام بودن رقص رو متوجه شدم و مقداری کنترل کردم این اسب سرکش رو
در دوران دبیرستان که با یه جو مذهبی رفیق شدم و به شدت مبارزه کردم البته گاهی دچار وسوسه میشدم و...
دوران دانشجویی گند زده شد به همه مبارزاتم چجوری؟عرض میکنم
اتاق روبرویمون یه ترم از ما بالاتر بودن رکیک ترین حرفایی که
آدم بایدتوی زندگیش استراتژی داشته باشه، اینکه بدونه اهدافش چیه،چه کارهایی رو باید انجام بده و چه کاری رو نباید انجام بده
مسئله فقط دانش آموز بودن،دانشجو بودن،پزشک، مهندس،تاجر،رئیس و کارمند بودن نیست...ی موضوع مهم شناخت خودمون،و دیگران هست.
ادامه مطلب
من خیلی گریه کرده بودم،سرمم بالا گرفتمو گریه کرده بودم،به زمین زمان فحش داده بودم و بی قرار شده بودم،برای از دست دادنای بی معنی برای درجا زدنای تکراری برای حسای مزخرفی که بی وقت به سراغم اومده بودن،برای تکه های جدای روحم برای خلا های طولانی،برای یه دختر تنها بودن(عجیبه آدم تنها بودن با دختر تنها بودن فرق داره حس بی پناهیش بیشتره) اما اگه همه ی اون مچاله شدن ها لازم بود تا منِ الان ساخته بشه میتونم کم کم دوسشون داشه باشم
امروز همونطور که دیشب با دوستم صحبت کردم قرار شد برای معاینات پزشکی با هم به کرمان برویم چون پدر جان سرکار بودن ومن وسیله نداشتم.
ساعت 6/30 دقیقه از شهر به سوی مرکز استان حرکت کردیم و وقتی که به دانشگاه رسیدیم دیدیم بلللله بیشتر همکلاسی هام می خواهند بروند فرهنگیان ...
ولی خب در کل تعداد خیلی کمتر بودن با اینکه از سه تا شهر بودن ...
بعداز اتمام مراحل به سوی شهر(قبل از ظهر ) حرکت کردیم.
یک چیزهایی تجسم انسان بودن است. مثل لحظهای که به غذا خوردن نیازمند میشوی. مثل نیازی که به دیگری پیدا میکنی.یک چیزهایی تجسم انسان بودن است مثل وقتی که کلمهها توی سرت خودشان را به این سو و آن سو میزنند، به دنبال راهی برای خلاص شدن.یک چیزهایی تجسم انسان بودن است مثل آن حجم کریه ادرار و مدفوعی که روزی چند بار میبینی که از تو دفع میشود. مثل دسته مویی که میریزد. مثل رشته موهایی که سرخ میشوند، زرد میشوند، سفید میشوند. مثل بدنی که بو م
کاش میشد بیتابیها رو تقسیم کرد... هر چقدرم راه میری انگار کمه. میخوای تو هر قدم که برمیداری یه تیکهشو بریزی دور. زیر پات له کنی ولی نمیشه. میخوای با هر قطره اشک یه کمش رو بریزی دور. میخوای فکرای بد رو دور کنی. میخوای لبخند بزنی ولی نمیشه. یعنی نمیشه دیگه. نمیشه. یه تیکهت نیست انگار. یه چیزی مرده. یه بودن هایی نیست. یه ورژن هایی از تو تو ذهنته که میخوای روش بالا بیاری. این کیه؟ من؟ مگه میشه؟ میخوای پاک کنی. خودت رو. میخوای بگی تولدت مبارک.
می دونی چیه! ما بد وقتی به دنیا اومدیم! درست زمانی به دنیا اومدیم که شعر بزرگان خودشو پیدا کرده، موسیقی ساز بزرگان این قلمرو هنری رو شنیده و نویسندگی قلم نویسنده های بزرگ رو به خودش دیده. نه فقط شعر و موسیقی و نویسندگی، که اصلا کل هنر؛ یعنی نقاشی و خطاطی و منبّت و فیلمسازی و معماری و هرچی که توی این اقلیم بِگُنجه!پس باید معمولی باشیم. معمولی بودن به منزله ی زندگی نکردن و تلاش نکردن نیست، بلکه مفهومِ غاییِ پذیرشِ "خود" رو می رسونه.این که باشیم، ه
نم نم بارون هست
منم تازه بیدار شدم و تنهام
جزوه هامو برداشتم میخوام برای میانترم بخونم
اما حسی ندارم چون روز سختی داشتم بهتره بگم روزای سخت
هنوز به این فکر میکنم و باید بگم ایشون اسمم به استاد گفته!
از این ناراحتم اگه من یه عکس رو خراب کنم سرانه عکس دانشگاه به فنا میره درصورتی اگه عکس استادlong شه ایرادی نداره
از این ناراحتم بعد از 5روز هنوز هیچی یاد نگرفتم حس میکنم اونایی خوب شدن شانسی بوده
از اون دوتا95ایی که باهامون بودن این دو روز متنفرم(یج
میگه که : فتقطعوا امرهم بینهم زبرا
کل حزب بما لدیهم فرحون
و من به این فک میکنم که فرح بودن ما معنیش این نیست که داریم راه درستی رو میریم. و تازه بعدش هم میگه فذرهم فی غمرتهم حتی حین. یعنی بذار خوش باشن...
اینروزا خیلی حس میکنم مردم معیار "خوب" بودنشون "خوش" بودن شده. حتی خود منم از این مردم مستثنی نیستم. باید دنبال چیز دیگهای بگردم.
بعدش میگه : ایحسبون انما نمدّهم به من مال و بنین
نسارع لهم فیالخیرات
علاوه بر تنهایی افراطی که داشتم / بودن با چند نفر بهم آرامش خاصی میده / اولیش خدا / هر وقت ازش دور میشم و کاری که باعث ناراحتیش میشه انجام میدم ناراحتیش رو از درون خودم حس میکنم / امیدوارم منو ببخشه / با خدا بودن خیلی لذت بخش و آرامش بخشه / دومیش مادر / نمیدونم در وصفش چی بگم / خلاصه که مادره مادر! / و با خانواده بودنو دوست دارم...تمام اشخاص زندگی من...
از اینکه همیشه، روزی سه بار بعد از هر بار شستن استکان ها، سینی چای را فقط آب می کشید و پشتِ لوله ی آب می گذاشت متنفر بود. از صحنه ی لوله ی گچ گرفته روی یک سینک سابیده شده و یک سینی چای فقط آبکشی شده و قهوه ای از لکه های چای، آنقدر قهوه ای که معلوم نبود اصلا چه رنگی بوده! از همان چند تفاله ی ته مانده روی سینک هم! قد و سنش باهم قد نداد بیشتر از اینها متنفر شود، از دم کنی زرد و چرک، از دستگیره های نصفه سوخته و...
بیست ساله که بود داشت زیر غذای سر رفته روی
تموم شد امروز 98.1.24 یک رابطه ی 3ساله خوبه که بره دنبال کسی که لایقش هست بازیها و حرفای من باعث شد به خودش بیاد و خودشو ببینه و از آدمی مثل من دور بشه .واسش خوشحالم بااینکه ازم متنفر شده و حالش از صدای من بهم میخوره ولی واسش خوشحالم چون راحت شد از با بودن کناره آدمی مثل من که در شأنش نبودم .چه کارهایی که نکردم و چه دروغهایی که نگفتم و چه بازیهایی که نکردم باهاش. که راحتتر درموردم بد فکر کنه چون میدونستم با من با یه زن مطلقه امکان نداره که زندگیه آ
خانمهایی که در نبود همسرشان حتی یک بستنی هم نمیتوانند برا خودشان بخرند کم کم از چشم همسر میفتند
یک خانم جذاب در عین طناز بودن و زن بودن، مستقل بودن را فراموش نمیکند.
اگر برای کارهای خیلی کوچک هم به شوهرتان وابسته باشید ممکن است که فکر کند که خانمش بیعرضه است و هیچی بلد نیست.
البته حواستان باشد کارهای مردانه به خصوص در حضور همسر به هیچ وجه بر عهده شما نیست.
رهبر معظم انقلاب اسلامی:عدالت به معنای یکسان بودن همه برخورداریها نیست، به معنای یکسان بودن فرصت هاست،یکسان بودن حقوق است. همه باید بتوانند از فرصت های حرکت وپیشرفت بهرمند شوند. باید سرپنجه عدالت گریبان ستمگران ومتجاوزان از حدود را بگیرد و مردم به این اطمینان پیدا کنند.1385/8/20
این یعنی عدالت علی وار.
ای کاش می توانستم اصلا با هیچکس ارتباط برقرار نکنم تا وقتی نیستند دل تنگشان نشوم. با دیدن علایقشان یا با هرچیز دیگری. دلم نمی خواهد چون از الان می دانم که نمی توانم دوام بیاورم. مثل حدیث که از برف متنفر شده. مادرش عاشق برف بود و این اولین برفی است که بعد از مرگش می بارد. هر چقدر هم که تلاش کنم مطمئنا نمی توانم میزان بدی حالش را برایتان توضیح دهم... حدیث داشت دیوانه می شد و ما نمی توانستیم کاری کنیم جز اینکه حواسش را با چیزهای دیگر پرت کنیم. حتی نمی
یک عمر دنبال دلیل گشتمچرخیدم
دور زدم
با خودم اندیشیدم
ولی
غافل از اینکه برای شاد بودن زیاد نباید دنبال دلیل باشی
همین لحظه و همینجا می تونی شاد باشی
می تونی امیدوار باشی
فقط به دور و بر نگاه کن
هزار و یک دلیل میشه پیدا کرد برای شاد بودن
و هزار و یک دلیل هم برای ناراحت و غمگین بودن
اینکه تو به کدوم تمرکز می کنی
اینکه من در بدترین شرایط قابل تصور زندگی می کنم
حرفیه که هر کسی در هر زمانی برای هر نقطه ای از دنیا می تونه بزنه و مصداق هاشو پیدا کنه
اما
بعضیا باید تلاش کنن آدمای بهتری باشن. دوستاشونو اذیت نکنن، خانوادشونو به ستوه نیارن، حتی حیوونا رو آزار ندن. بعضیا اما، باید در محبت و بخشندگی خودشونو تعدیل کنن. جلوی قلبشونو بگیرن و به عشقشون «همیشه» اجازهٔ بروز ندن. بعضیا باید سعی کنن کمی خساست، بی تفاوتی، غرور و خودخواهی و حتی بدخواهی کسب کنن. ایده آل آدما در خوب بودن نیست، همونطور که در بد بودن نیست! در تعادله. در خاکستری بودن. در سیاه یا سفید نبودن.
نرمال و طبیعی بودن حس خیلی خوبی ه! شاید آنرمال بودن، جزو دستهی آخر طیف بودن، جزو خواص بودن حس هیجان و متفاوت بودن داشته باشه، اما آرامش نداره! بعد حدوداً ۶ سال احساس آرامش رو تجربه میکنم. احساس آرامشی که از "نبود مشکل" نیست؛ بلکه از توانایی حفظ آرامش و ایمان و لازم دانستن حفظ سلامتیِ روانی و جسمی ه. احساسی ه که از بهبودی روانی حاصل شده.
بعضی وقتها میشینم و به این فکر میکنم که زندگی قراره در ادامه چه مشکلی برام پیش بیاره؟ به گزینههای مختلفی
کامل بودن نه به معنای کمالگرایی و بینقص بودن. کامل بودن یعنی خودت را در قالب یک نقش تعریف نکن و تکبُعدی نباش؛ دیدی همهجانبه و گسترده به خودت، اتفاقات و زندگی پیدا کن. کامل باش و همهچیز را در خودت جای بده و بپذیر، جزئی از هستی باش. کامل یعنی مجموعهای از هرچیز و همهکس، کامل یعنی پذیرا و دربرگیرنده. انسانی کامل باش...
رهبر انقلاب: امروز نیاز جامعهی ما به این است که بداند مادری، زنِ خانه بودن، کدبانو بودن یعنی چه؟ فاطمهی زهرا با آن رتبه و مقام و عظمت، یک خانم خانه دار است؛ این تحقیر او نیست؛مگر این عظمت را می شود کوچک شمرد؟ یکی از شئون و یکی از مشاغل همین عظمت عبارت است از همسر بودن یا مادر بودن و خانهداری کردن؛ با این چشم به این مفاهیم نگاه کنیم. ۱۳۹۵/۱۲/۲۹
سرد و یخ بودن بدن نشانه چیست
بسیاری از مواقع قسمتی از بدن یخ و بسیار سرد است حتی در گرمای هوا نیز این سردی بدن از بین نمی رود.
علت سردی بدن چیست؟
سردی بدن، به ویژه دست و پا مشکلی است که افراد زیادی دچار آن هستند. این افراد معمولا بیشتر هم احساس سرما می کنند، حتی اگر هوا زیاد هم سر نباشد. سردی بدن به خودی خود بیماری نیست، بلکه نشانه وجود بیماری و مشکل دیگری در بدن است که در اینجا به مهم ترین علل سردی بدن اشاره می شود.
ادامه مطلب
کدبانو بودن به شش نوع غذا و تنقلات گذاشتن سر سفره نیست. کدبانو بودن یعنی نون پنیر هم که میذاری سر سفره جوری مدیریت کنی که به خنده و خوشی خورده بشه. توهم کدبانو بودن که برداری خودت رو اونقدر با کارهای بیخود میکشی زیر بیگاری که اخرش کل خستگی روز رو هم ادویه میکنی میپاشی رو سفره و میگی همینم از سرتون زیادیه. بعد به خاطر همین غذای زهرمای و اخلاق زهرمارتر توقع تشکر هم داری حتما!
امروز خیلی حس بدی داشتم سر کار. روح و روانمون قاطی شده دیگه، هر چی هم بخوایم به رو خودمون نیاریم نمیشه باز... خلاصه که تو اوج بی حس و حالی یه دفعه همکاران کوچولوی ما رخ نمودن! :/
دو تا بودن!!! وسط جیغ جیغ کردنام توجهم به دمشون جلب شد!!!! :))) بدو بدو از زیر در رفتن بیرون. وقتی رفتن بیرون من تازه پریدم رو صندلی!!! با کلی ترس هی میگفتم سنجاب بودن! سنجاب بودن!
ولی خب همسر اعتقاد داره موش خرما بودن! به هر حال من همیشه خدا زیستم ضعیف بوده! :/
میخواستم عکسشو
دیروز کتاب میشل اوباما رو میخوندم و به داستان قابل فکری رسیدم. باراک اوباما زندگی سخت و پر از بی توجهی والدینش داشته؛ ولی هیچوقت درگیر اونها نبوده و در عوض همش به فکر تغییرات مثبت در آینده بوده. بعلاوه انسان خوشحال و رو به رشدی هست.
با یه برآورد حال خودم، دیدم دوست دارم یه تغییرات اساسی تو حال روز خودم بوجود بیاورم.
احساس خوشبختی و نشاط، یک ویژگی درونی هست و برعکس اون هم احساس خراب بودن اوضاع و سخت بودن زندگی و مظلوم بودن و غمگین بودن و خسته
امروز آخرین جلسه زبان تخصصی بود خیلی دلم گرفت دلم میخواست حداقل ۲-۳ جلسه دیگه میرفتیم واقعا دکتر ش با سواد بود و متواضع . علی رغم این که n تا زبان به قول مادرم زنده و مرده دنیا رو بلد بودن وقتی یکی از بچه ها پرسید : استاد شما چند تا زبان بلدین؟ با فروتنی کامل گفتن والا دخترم ما توی همین زبان مادریمون هم موندیم و ما اینطوری بودیم که یا ابالفضل ما رو باش که چقدر احساس علامه بودن میکردیم دکتر ش به نظرم یه الگوی تمام عیاره و البته استاد یه قسمت های
تکتکِ سلولهای بدنم تمنای نوشتن دارند، اما دستم به نوشتن نمیرود. سالهاست که میخواهم داستان بنویسم، ولی هیچوقت عملی نشده است. حتی بهطورِ جدی هم برایش تلاش نکردهام تاکنون. بهانه پشتِ بهانه. دوباره احساسِ میکنم کلمات و نوشتههایم بیمایه شدهاند، که موضوعِ نگرانکنندهایست. من هیچوقت یاد نگرفتم که به اندازۀ کافی مغرور باشم و به خودم احترام بگذارم و برای بودنام ارزش قائل باشم، و میدانم اگر همچنان پیش بروم، حتی بازنده
با سلام.
امروز صبح که نزدیک در مدرسه رسیدم دیدم که چند تا موتوری از مدرسه اومدن بیرون، وقتی به من رسیدن گفتن برگرد مدرسه تعطیله. من رفتم دیدم که 20 تا دانش آموز تو مدرسه ان. دانش آموزهای من چهار تا بودن گفتن بریم یا بمونیم گفتم آدم یا میمونه یا میره. جالب اینه که همون کسایی اومده بودن که درس نخون بودن!
تعطیلات بهتون خوش بگذره.
آنقدر خورشید باش که اگر خواستی نتابی، نتوانی.
وصیت شهید ابراهیم همت به جوانان :
مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند.
از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش م
کتابهایی را خواندهاید که مؤلف آن از دنیا رفته است، ولی همچنان در شما تأثیر میگذارد و شما را متحول میکند. حتی پس از مرگ و از ورای قبر و در گذر تاریخ طولانی، از راه کتاب، از راه سخنان، از راه تربیت و مکتب فکری خود و از راه الگو بودن، بر انسان تاثیر میگذارد و جامعه را دگرگون میکند. زندگی اینست، انسان زنده این است، زیرا ملاک حقیقی زنده بودن، حرکت و تأثیرگذاری و دهش است.
موسی صدر، انسان آسمان
امروز
آخرین جلسه کلاس کتاب نویسی بودکلاس پر از خاطره وحسهای خوبیه.
امروز آقای دکتر زحمت کشیده بودن برای هر کدوم از ما یکی از کتابهاشون را آورده بودن جالبتر اینکه با شناختی که از ما داشتن یک صفت اخلاقی ما را در کتاب نوشته بودن برای من نوشتن
تقدیم به دوست قهرمان واثرگذارم،سرکار خانم فرزانه احمدی ،بهت افتخار می کنم بانوی قدرتمند
98/10/2
خدایا شکرت
هدف مثبت
موفقیت یعنی : از مخروبه های شکست ، کاخ پیروزی ساختن .....موفقیت یعنی : خندیدن به آنچه دیگران مشکلش میپندارند ......موفقیت یعنی : از تجارب انسان های موفق درس گرفتن ......موفقیت یعنی : خسته نشدن از مبارزه با دشواری ها ......موفقیت یعنی : همیشه جانب حق را نگاه داشتن .........موفقیت یعنی : اشتباه را پذیرفتن و تکرار نکردن آن .......موفقیت یعنی : با شرایط مختلف خود را وفق دادن ......موفقیت یعنی : حفظ خونسردی در شرایط دشوار ......موفقیت یعنی : از ناممکن ها ، ممکن ساخ
دیشب با عمه رفتیم پیتزا فروشی سلول ۱۶ ، ایده این پیتزا فروشیو مثه اینکه دونفر که تو زندان بودن (فک کنم به خاطر مهریه ) داشتن ، که الان ۱٪ از پولاشونو صرف زندانیای غیر عمد میکنن ، گارسونا خیلی خوش برخورد بودن ، همشون لباس مشکی و سفید راه راه پوشیده بودن ، و داخلش بشکه و میله بود ، حتی ظزفاشم شبیه زنداییا بود ، ایده جالبی بود۰
عکسو چطور میچرخونن ؟☹
دیشب با عمه رفتیم پیتزا فروشی سلول ۱۶ ، ایده این پیتزا فروشیو مثه اینکه دونفر که تو زندان بودن (فک کنم به خاطر مهریه ) داشتن ، که الان ۱٪ از پولاشونو صرف زندانیای غیر عمد میکنن ، گارسونا خیلی خوش برخورد بودن ، همشون لباس مشکی و سفید راه راه پوشیده بودن ، و داخلش بشکه و میله بود ، حتی ظزفاشم شبیه زنداییا بود ، ایده جالبی بود۰
عکسو چطور میچرخونن ؟☹
برای خوشبخت بودن ...
نیازی به اتفاق خاصی نیست!
موسیقی باران ...
برای دلخوشی کافیست،
سلامی به پدر ...
نگاهی به خواهر کافیست،
برای خوشبخت بودن ...
آغوش یک مادر کافیست،
سواری روی موج خیال ...
نشستن کنار یادگاری ها ...
رفتن میان خاطره ها کافیست،
برای خوشبخت بودن ...
یک احساس کوچک خوشبختی کافیست.
زندگیتون پر از این احساس های قشنگ
رزاق از رزق به معنی روزی یا جیره ای که شامل هر مخلوقی در آفرینش است.
به رنگ یاه رازق و یا رزاق بودن الهی بودن یعنی به رنگ تمامی اسماء الهی شدن..
رزاق شدن لازمه اش کسب تمام اسامی و بفعلیت رساندن تمام اسامیست تا بتوان طبق ظرفیت های موجود رزاق شد و رزاق بود.
لازمه اش غنی بودن است از خدا
سرشار بودن است از خدا
و خدایی کردن است با خدا
سرشار از علم او باش تا با آگاهی ببخشی
سرشار از عدل او باش تا ب عدالت ببخشی
سرشار از بصیرت باش تا با بصیرت ببخشی
سرشا
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
به زان که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده و بپالوده هر خس بودن
( حکیم عمر خیام)
قومی متفکرند در مذهب و دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
( امروز روز بزرگداشت حجت الحق الامام عمر ابن ابراهیم خیام نیشابوری است)
من به اندازه موهای سرم تنهایی سفر رفتم و فیلم تو سالن سینما دیدم، کافه و رستورانش هم تنها بودم، بیمارستان که همیشه، ولی فقط این تنها بودن تو یه مکان عمومی برای فوتبال دیدنه که نمیچسپه بهم. الان سر بعضی بازی و نتیجهها با دوستام شرط میبندم، وسط شام خوردن و بازی دیدن معدود دخترهای فوتبالی خوابگاه خودگویی میکنم، به داور، بازیکن خودی و غیرخودی فحش میدم، توئیت ورزشی میخونم و هماتاقی متنفر از فوتبالم رو اینجوری با خودم همراه میکنم
میزان سربالا بودن نوک بینی میزان سربالا بودن نوک بینی توسط زاویه ای که از برخورد دوخط فرضی که یکی عمود به لب بالایی است و دیگری خطی است که دو سوراخ بینی را به هم متصل میکند محاسبه میشود. این زاویه در آقایان و بانوان متفاوت است. در خانم ها میزان این زاویه باید بین ۹۵ تا ۱۰۵ درجه باشد. در آقایان باید میزان این زاویه ۹۰ تا ۹۵ درجه باشد. هنگام جراحی اگر مراجعه کننده خانم باشد جراح تا حدودی این زاویه را بیشتر از حد طبیعی ایجاد میکند تا درصورت افت پس
او کسی است که در کل زندگیام احترامی برایم قائل نبوده، اما ادعا دارد برای به جایی رساندن من تمام زندگی اش را وقف کرده. میگوید من عزیز ترین آدم زندگیاش هستم.
من عزیزترینی هستم که کوچک ترین احترامی برای سلیقهام قائل نیست. حقیقتش از او رنجورم. من یک انسان بالغ ام که به احترام نیاز دارم. نه به خر شدن و حمالی بزرگ تر را کردن در ازای ابراز محبت های احمقانه.
نمیدانم... من حالم به هم میخورد از اینکه مرد ها حتی اگر آن مرد پدرم باشد، خود را مالک
"اندوه انسان بودن را حس کردم. موجودی فناپذیر که در ذات خود تنهاست، اما به توهم بودن با دیگران نیاز دارد. دوستان، بچهها، عشاق. این توهم جذابی بود. توهمی بود که به راحتی میتوانستی به آن خو بگیری."
از: انسانها، نوشتهی مت هیگ،نشر هیرمند
در این مقاله، خواننده با اهم آثار رای داوری که همانند آرای صادره از محاکم قضایی می باشد، آشنا می شود.
مواردی از قبیل: قطعی بودن رأی داوری- دارا بودن قدرت اثباتی- قاعده فراغ داور- اعتبار امر مختوم- لازم الاجرا بودن رأی داوری- ابلاغ رأی داور - اجرای رأی داور- قابلیت استناد رأی داور
«دانلود مقاله « آثار رای داوریحجم: 635 کیلوبایت
این چند وقت که همه چیز رو رها کرده بودم یه سری اتفاقا خوب بودن که افتادن و یه سری ها هم بد.حالا دیگه بسته منفعل بودن.اگر نه بعدها ده سال بعد مثلا،مطمئنا به خودم مدیون خواهم شد
با ترجمهی مقالهی شناخت فرصت شروع میکنم.اگرچه الان خیلی کندم ولی خوبه بازم.
چیه این مثلا مرد بودن؟
وقتی برای اینکه کسی متوجه نشه باید سرتو ببری زیر پتو و تو اولین لحظه ای که چشاتو میبندی صورتت خیس بشه ....
وقتی نداری کسیو که وقتی دلت آشوبه باهاش حرف بزنی ...
وقتی حتی نمیتونی دل خودتو آروم کنی ...
چیه این مرد بودن که مجبوری وسط همه کم اوردنا، به همه لبخند بزنی تا نشون بدی چیزی نیست !
+ نمیدونم ... شایدم اصلا مرد و زن نداره تا وقتی کسی نباشه تا باهاش حرف بزنی و درکت کنه :)
از پنجره بسته میترسم. از ساکت بودن اطرافم. از تنها بودن با خودم. پنجره را باز میکنم. صدای خیابان که مثل پتک در سرم کوبیده می شود را در عین آزار دهنده بودن دوست دارم. پذیرفته ام که آزار دهنده ها هم می توانند دوست داشتنی باشند. مثل صدای خیابان برای فرار از افکارم یا عکس تو برای فرار از دلتنگی!
◘ شیعه بودن درد دارد ؛ دردش باید کشید.
• اگر شیعه هستی ولی از شیعه بودن عزاداری برای امام حسین (محرم و صفر) و حضرت زهرا (فاطمیه) و حضرت علی (ماه رمضان) بلدی و در بقیه ایام سال هیچ فعالیت مذهبی دیگه ای نداری ؛ پس ادعای مذهبی بودن نداشته باشید.
- مذهبی بودن و شیعه بودن به این نیست که ایام عزاداری ائمه اطهار پیداتون بشه و عزاداری کنید و به سر و سینه بزنید و ادای مذهبی بودن در بیارید.
- هر وقت یاد گرفتید که بدون اینکه در ایام سوگواری عزاداری کنید و در ه
وقت بودن نویسنده: جلیل سامان انتشارات: کتابستان معرفت
وقت بودن : وقت ماندن است، وقت ماندن و جوانمردی کردن…حتی به قیمت جان دادن
وقت بودننویسنده: جلیل سامانانتشارات: کتابستان معرفت
معرفی:
خیلی ها وقتی که باید باشند نیستند، وقتی که نباید حاضرند. رمان داستان جوانمردی است که به وقتش هست، می ماند و جان و مال و ناموس عده ای را نجات می دهدو وقتی هم که نباید آرام و بی صدا می رود.
نکات آموزشی
عوامل بد خطی دانش آموزان
الف) گرفتن شست و دور بودن خیلی زیاد نوک قلم از انگشتان و صحیح نبودن جهت کاغذ و درست نبودن جهت حرکت قلم اتفاق می افتد.
ب) راست نویسی بیش ازحد: عواملی مثل بسیار دور بودن بازو ازبدن وبسیار نزدیک بودن انگشتان به سرقلم - هدایت قلم به تنهایی توسط انگشت سبابه – نا صحیح بودن جهت کاغذ در ایجاد آن موثر می باشد.
پ ) پرفشار نوشتن که بر اثر فشار دادن بیش از حد انگشت سبابه و استفاده از قلم نا مناسب
ت ) کم رنگ نویسی بیش از
من به عنوان یه پسر بدشانس، 27 -28 ساله، کارمند بیمه شده بخش دولتی، با درآمد مکفی و خونه و خانواده فرهنگی ، متنفر از سیگار و دود و ... هر جایی به همراه خانواده برای خواستگاری رفتم بعدش تلفنی جواب رد دادن با این دلایل :
1. قصد ادامه تحصیل داریم ( در حالی که من موافق ادامه تحصیل تا دکتری طرف های مقابلم بودم )
2. افکارشون با هم سازگار نبوده ( در حالی که من روشنفکر و موافق احترام به عقیده طرف مقابلم بودم )
ادامه مطلب
مرز باریکیست بین گستاخ بودن و صراحت کلام، مرز باریکی بین عشق و نفرت و مرزی بین دروغ و محافظه کار بودن... گاه نمیفهمیم که با یک کلام چطور یکی را آنقدر میرنجانیم که هرچه هست و نیست به یک ثانیه از دست میرود.. باید مراقب همه چیز بود...مراقب حرف زدن ها، مراقب عشق ها، مراقب مهربانی ها...
جزئیات مبلمان اداری خوب
جزئیات مبلمان اداری خوب
مبلمان اداری خوب چیست ؟ آیا صرف لوکس بودن یا گران قیمت بودن یک مبلمان اداری آن را میتوان در طبقه بندی خوب قرار داد ؟ آیا منظور از خوب بودن مبلمان اداری با کیفیت بودن آن است یا به قیمت بودن آن ؟ اگر طراحی یک مبلمان خاص باشد آنرا میتوان در زمره خوب محسوب کرد یا باید تولید محصول خوب باشد ؟ اگر مبلمان اداری خوب میخواهد تولید شود نیاز به مواد اولیه مرغوب دارد ؟یا همینکه حداقل ها در تولید آن رعایت شو
جزئیات مبلمان اداری خوب
جزئیات مبلمان اداری خوب
مبلمان اداری خوب چیست ؟ آیا صرف لوکس بودن یا گران قیمت بودن یک مبلمان اداری آن را میتوان در طبقه بندی خوب قرار داد ؟ آیا منظور از خوب بودن مبلمان اداری با کیفیت بودن آن است یا به قیمت بودن آن ؟ اگر طراحی یک مبلمان خاص باشد آنرا میتوان در زمره خوب محسوب کرد یا باید تولید محصول خوب باشد ؟ اگر مبلمان اداری خوب میخواهد تولید شود نیاز به مواد اولیه مرغوب دارد ؟یا همینکه حداقل ها در تولید آن رعایت شو
فوم بتن از مصالح ساختمانی جدید و مدرن می باشد که معایبی هم دارد.به منظور مصارف مختلف در ساختمان که به علت دارا بودن خواص فیزیکی منحصر به فرد خود،کاربردهای زیادی دارد. از جمله مزیت اصلی این نوع بتن، بالا بودن مقاومت بتن و همچنین پایین بودن ضریب انتقال حرارتی از محیط داخلی و بالا بودن قابلیت عایق گرما و صدا بودن آن است. این نوع بتن که در کف ساختمان نیز استفاده می شود، بتن ترکیب از سیمان، ماسه بادی، ماسه نرم، آب و فوم( ماده شیمیایی تولید کننده ک
ساختارهای تصمیم عبارتی را ارزیابی میکنند. در صورت درست بودن عبارت، تکه کدی اجرا می شود. در صورت نادرست بودن عبارت تکه کد دیگری اجرا می شود.الف) ifاین ساختار تصمیم عبارتی را ارزیابی می کند و در صورت درست بودن عبارت، تکه کدی اجرا می شود.ب) if ... elseاین ساختار تصمیم عبارتی را ارزیابی می کند و در صورت درست بودن عبارت، تکه کدی اجرا می شود اما در صورت نادرست بودن عبارت، تکه کد دیگری اجرا میشود.
ج) if ... else if . . . else
د)switch . . . case عبارتی توسط switch ارزیابی م
چندسال پیش یه کلیپ کوتاهی از چندتا خانم مسن پخش شد که به شدت دوستش داشتم.
یه جا میگفتن:
جوون های امروزی به جای "بودن"، همه اش مشغول "انجام دادن" هستن. درحالی که بودن (Being) خیلی مهمتر از (Doing) انجام دادن هستش. آدمای این روزا وقت "بودن" ندارن، چون سرشون با هزار تا کار ریز و درشتی که باید انجام بدن و ممکنه واقعا ارزشی هم نداشته باشه، گرمه...
"بودن" یادشون رفته و فقط "انجام دادن" براشون مونده...
راستش خیلی سعی کردم که بیشتر توی حالت "بودن" سر کنم تا " انجام
اهل بودن
تو زاده بارانی! بارانی که همیشه می شوید تنهایی های مرا.
تو از جنس ابری همان ابری که مادر تمام رنگین کمان هاست!
تو آبی بلند یک لالایی، مثل آوازی که مادر بزرگم، آخر شب ها در چشمان بیخوابم می ریخت!
تو ساده ای مثل یک خواب خوش بهاری ساده، صمیمی، زیبا شک دارم که مثل یک شکوفه، نکنه تو زاده فروردینی؟!
تو هر
باید باشی تا ببینمت. ضرورتی بیشتر از این نیست.
آدمی نیست که فراموش
میکند؛ قاطعبودن حضور واقعیت است که قطع می کند بودن را. بودن، خود به تمامی ناقص است. بودنِ مدام و مکرر است که هست. همه چیزی در
بود مستمر خود، هست؛ عکسها بسیارند که اگر خاطرهای با آنها نباشد، گم میشوند. حضوردائم
کلمات، کلمه میآورد، فکر میآورد. وقتی کم میخوانیم و کم مشاهده میکنیم و به کلمه
نمیگذارنیم ذهنمان را، فکر از تبوتاب میافتد. اینهمه جنگوجدل بر سر
روز به روز دارم بیشتر به این نتیجه می رسم که از خابگاه خوشم نمیاد و خابگاهی بودن سخته --___--
خوشبینی و تغییر زاویه ی دید '_' و این چرت و پرتا رو که کنار بذاریم واقعن سخته
دبیرستان ک بودم واسه یک شب خابگاه بودن ذوق مرگ میشدم ولی حالا بعد از یک سال خابگاهی بودن اصلا احساس خوبی بش ندارم... گاهی وقتا خوبه ها...ولی کلا نمیارزه...
زندگی با 500 تا دختر دیگه خیلی مسخرس واقن
اونم تو یه اتاق 16 نفره
قبلنا با خودم میگفتم چقد خوب میشدا اصن جنس مذکری وجود نداشت اما ا
«٥»إِنَّ اللّهَ لا یَخْفى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ همانا هیچچیز ،(نه)در زمین و نه در آسمان،بر خداوند پوشیده نمىماند. نکتهها: در چند آیهى قبل،سخن از قیّوم بودن خداوند بود.در این آیه،آشکار بودن همه چیز براى او مطرح شده که جلوهاى از قیّومیّت اوست.
ادامه مطلب
من از خودم فاصله میگیرم
دیوار نزدیکتر میشه
میخندم و دردامو میشمرم
تلخه ولی شاید دلم وا شه...
فالوش کرد و تا ابراز علاقه بهش هم مطمئنا چیز زیادی نمونده :)
دریغ از یه جوونه تو وجودم ....
از همون خونه ۳۰ متری و تو اولویت بودن و وحشی بودنش! از مورد توجه پسرا بودن و تا پیشنهاد پدرش به پسره و جرات گفتن اینکه فکر نکنی ازت خوشم میاد :) و شروع زندگی پر از همه چیز و رفاه و پسر دار شدنش و همیشه و همه جا همراه بودن ... تا خواستنش برای همیشه تا مامان اون موفرفری
دلم برا خواننده خاموش بودن تنگ شده؛ دلم می خواد یه وب تازه بخونم بدون اینکه بخوام کامنتی بذارم و حرفی بزنم؛ بخونم و بخونم و بخونم...
یه سلامی هم بکنم به خواننده های خاموشم :) درسته من تا حدی درکتون می کنم ولی نمی خواید روشن بشید آیا؟!
و اینم پست شماره 200
و من هستم همونی که بودم
هیچ تغییری در خودم ندیدم
حالم از خودم بهم میخوره
ریدم تو دهن خودم
شاشیدم به افکار خودم
و هیچ تر از هیچ
هیچی ندارم
هیچی نیستم
هیچ دستاوردی ندارم
هیچ چیز جالبی
هر روز مثل همون روز تو سال قبل
خسته از پست های پارسال امسال
خسته از اهنگ
خسته از چایی
خسته از تصمیم های به نتیجه نرسیده
تصمیم هایی که هنوز شروع نکردمشون وهنوز یا تو کاغذن یا تو مغزم یا اینجا یا note گوشی
و خسته از تاریخ های رندی که برایشا
ماندن " مرد " میخواهد .
میشود زن بود و مرد بود ،
میشود مرد بود و مرد نبود .
مردانگی به عاقل بودن نیست .
پشت کسی که آمده ای و اهلیش کرده ای را دم به دقیقه خالی نکردن " مرد " میخواهد .
مردانگی به منطقی بودن نیست .
عشق و عاشقی کردن " مرد " میخواهد .
احساس امنیت " مرد " میخواهد .
شانه شدن برای بهانه ها و دلشوره ها و دلتنگی های ... ، آخ دلتنگی هایش ....
شانه شدن برای دلتنگی های زنی که دوستت دارد " مرد " میخواهد .
مردانگی به موهای سفید کنار شقیقه ها نیست .
م
میم.الف.چ سبز
راستش ارتباط مستقیم با آدمها برایم سختترین کار دنیاست، میتوانم ساعتها از دور نگاهشان کنم، برایشان نامه بنویسم و از بودنشان کیف کنم اما هر تلاش برای ارتباط نزدیکتر وحشتزدهام میکند؛ انگار که با نزدیک شدن، انها را از دست میدهم.من هشت سال مدام در قالبهای متفاوت خواندمت اما این اولین باری است که مثل آدم، مثل یک مخاطب معمولی برایت مینویسم و نمیدانم این متن چطورمیشود. احتمالا در جاهایی کج میشود که اگر ت
گاهی خودت را به کافه مهمان کن
به قهوه غصه ی خود را کمی تو شیرین کن
به روی عکس خودت خنده ای تماشا کن
از این شلوغی شهر لحظه ای تو غفلت کن
گاهی چه خوبه به خودمون یه فرصت بدیم
فرصت خوش گذراندن و شاد بودن
لازم نیست همیشه یکی باشه واسه کامل شدن خوشی هات
گاهی دست گذاشتن روی دل خودت واسه گشت زنی تو شادی های دنیا بهتره
تو برای قهرمان بودن ،موفق بودن،شاد بودن به حضور هیچکسی غیر از خودت نیاز نداری
پس یا علی
خاطره یکی از خدام حسینیه امام سجاد علیه السلام کرمانایشان می فرمود یکی از همرزمان حاج قاسم به نام شهید بادپا وقتی در جبهه بودن یک شب که باید بیست دقیقه شیفت می دادن خوابیده بودن و گزارش رو خودشون همین طور پر کرده بودن و شهید سیف اللهی که چشم برزخی داشتن گفته بودن این عملیات شما شهید نمی شین و نهایتا شهید بادپا بعد از چهل سال شهید شدن.سردار سلیمانی بالای قبر ایشون نوشتن یک گناه کوچک چهل سال شهادت را به تاخیر می اندازد
سمیه سالاری
حال این مجتمع بده ، خیلی بد . مثلا احساس مسئولیت کردم و برای هیئت مدیره کاندیدا شدم . امشب یک جلسه ای داشتیم با دوستان در باب برنامه هایی که داریم برای هیئت مدیره و مطالباتی که از هیئت مدیره میشه . توی این جلسه فهمیدم که واقعا کار هیئت مدیره به این راحتیا هم نیست . خیلی ذهنم درگیرش شد . تا الآنم نتونستم بخوابم . اگه قرار باشه انقدر ذهنمو درگیر خودش بکنه از پسش بر نمیام ... احتمالا انصراف بدم ...
+ به یک جمع بندی هم که رسیدم این بود که چه بسا عضو شورای
به عنوان یکی از آخرین کارهایی که در آخرین روزهای ایران بودن کردم، امروز رفتم شورای کتاب کودک کارگاه قصه گویی غزال نصیری :)
با وجود این همه زمانی که از آشنا بودن باهاش میگذره و گذشت پنج ترم از دوره "من فرزند خودم هستم" آنلاین، هنوز هم حرفهایش برام تازگی داره مثل روز اول، مثل اولین باری که واژگان دایره امن، بستر و کودک شهروند به گوشم خورد :) و چقدر از بودن کنار خانواده و دوستانم لذت بردم و چقدر این دو هفته زود گذشت...
به زودی به تابستان اروپایی
قیمت سنگ تراورتن در اصفهانسنگ تراورتنهای رنگ روشن بازه قیمتی بسیار زیادی دارد که این نوسان قیمت به عوامل زیادی بستگی دارد.تیره و روشن بودن سنگ یکی از عوامل موثر در قیمت آن می باشد.سورت بندی و یکدست بودن سنگ عامل دوم در قیمت سنگ می باشد.عامل سوم جنس و کیفیت سنگ و کم سوراخ بودن آن است .قد و پای سنگ نیز از عوامل تاثیر گذار در قیمت سنگ تراورتن می باشد.جهت استعلام قیمت سنگ تراورتن در اصفهان با ما تماس بگیرید.09135566477
اصلا چی شد که از اولش همینجوری بودم؟
برداشت از والدینم یا بودن تکراریه ادمای یک جور احوال
شاید سخت بودن برای دیگران که بپذیرن حقیقتو
حقیقتی که فریاد بر کوچک بودن میزد
شاید اصلا سکوتی در کار نبود فقط صدای اونا از عمد فریاد بود تا صدایمان شنیده نشود خخخ
ترس از برتری دیگری ؟خخخخخ
شاید اونا نمیدونستن با اینکارشون بیشتر مسبب ایجاد برتری دیگرین
راهی که هست از بین نمیره
این مسیر یه روز طی میشه
افراد قله بهترن و کم ترن
به قله فک کن
به قول یکی وق
تصور این که زمین یک لحظه از چرخیدن به دور خورشید منصرف شود و دورت بگردمِ آدمهای دورهگرد بشود خیال باطلیست. توی این روزهای آخر سال نهایت کاری که از دست زمین بر میآید یک خانهتکانیست. یا در شهر زلزله آید یا با شهرداری بولدوزر. این جوری زمین به جای آدمهای دهانبسته دهان باز میکند و ماهی شب عیدش را میخورد. بله هر چه قدر هم ماه باشی همچنان فقیر بودن چیز خوبی نیست و نمیشود تا ابد با این عریضه که حقم را خوردند دهان و عقلت را شیرین کنی، ا
درباره این سایت